آتشم به روایت" آگر" بلیز درونم

عکس من
neverland, Iran
کویرم به ته جرعه ی آخرین پیک رسوایی؛ هنوز زنده ام تا روایت کنم

۱۳۸۷ خرداد ۵, یکشنبه

می توانی نخوانی!(غلط چاپی)

چند تا مترسک برایم بباف!/با دندانهایی زرد، و پر جرم از دود سیگار تیر/چند تا خرمگس بالای سرت می چرخند!/برای روز تولدت !/برای روز تولدمان!/اه لعنتی خسته اام چند پیاله ..نه استکان...نه!!!...چند لیوان عرق سگی برایم بریز ../ای هوار /تو هنوز فرق چایی با عرق سگی را نمی دانی/فردا تو را ...نه هنوز زود است!/. بلند شو برایم از داستانهای جن های چند هزار ساله بگو!/بلند شو ..مترسکهایت را از من ÷ر کن!/بلند شو...بادبادکهایت را از وجود خودت لبریز کن!/...آهای با تو ام ...تو که فرق چایی با عرق سگی را نمی دانی/....لعنتی بلند شو تا دیر نشده سراب پیاله ها را از آب دهانت پر کن!/تف کن/اصلا بشاش روی تمام وجود من...روی مرزهای ولنگاری روی ابزورد ترین نمایشنامه ی من ...بشاش..و بگو که تلفن خانه دیگر به درد درک هم نمی خورد!...و بگو که چند من ماست داشتیم و هیچ کره ای نداد.../....لعنت به توی لعنتی...بی شعور پنجره را بتکان و دستمال خونی گرده ام را عوض نکن!.خب معلو ماست که پشتم هنوز درد می آید..می رود..و /.دیشب رای عمو زنجیر باف یک فکس زدم!..بدبخت در کو ههای هیمالیا زنجیرش به شاخ یک کرگدن آفریقایی گیر کرده است و هیچ نمی گوید..../لامصب خودت را کمی متمایل ،تکان بده!/مگر نمی بینی برای دستبند من چقدر ارزش نهاده اند که یک صد هزار میلیون و ثیقه ی میلیاردی!!! نمی توانند آنها را باز کنند.../بلند شو ...با توام !..مسخره !...بلند شو و تا غروب نشده گاوها را رها کن در طویله ی بالایی!جایی که پدر بزرگت با خود خدا دردل می کرد1...بلند شو و کروکی خانه ی مادمازلف "جنده ی "خیابان 24 ولنجک را بگیر ...و به او بگو :سگ هاری که وانمود می کرد هاری ندارد دیروز بر اثر گاز گرفتن یک سگ ماده ای که هاری نداشت و وانمود می کرد هاری دارد...سقط شد و قبل از وفات فرمودند:به شما "جنده خانم"با کلاس بالای شهر بگویم....:..:..:..واق واق..حالا خودش می/...لعنتی پرده را تکان بده و مرا از این استیصال بی هویتی /بلند شو ..برقص...تو که دست به کمرت در بابا کرم رقصیدن حرف نداشت!...بلند شو .و باسنت را روی پیشانی خدایان چند متر و چند سانتی اینجا بمال!..شاید تکانی خوردند و /اه لعنت بهتو ای لعنتی بی مرز!..بلند شو و تا قبل از طلوع آفتاب.../بلند شو...لعنتی...

۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۴, سه‌شنبه

هي تو/جا /من/جا

حجمي بي بعد از بوي/روسري ات چقدر /ببخشيد،شما مي گوييد :شال/من زير درخت ...اه...دستمال تو بود كه آلبالويي گم شده بودم/خط ممتد و ناراست/راست نمي گويي و لذت در منحني آخرش/به من نمي رسي هرگز/تا اين سيگار لعنتي در سگ زدن هاي من /تمام مي شود و تازه /نمي شود جاده پاهايم!از اين همه راه نرفته/تمام مرا راهي سفر مي كني/اين چقدر مسخره نيست؟كه تو نمي فهمي و/اصلا شيارهاي ديوار دلت/موش دارد و../آه ژان وال ژان قصه هاي يتيم خانه/ميبيني خدا در تباني تو /روي هم مي ريزيد و درد در من ويار مي شود/لعنت به تمام روزهاي تعطيل كه دلهره ي كثيف اندام توست بر زوزه ي گرگان هار لجن خوار/پيراهني را ه راه/مي بينمت و هاشور لذت از لبهاي تو /مي چكي و قطره قطره ديگر تاريخ مصرفت آويزان /پستانهاي پيره زنهاي دو كوچه بالاتر از ارتفاع تو مي شي/دلم مي خواهد ريف ريفت مي كردم و مي كندم تمام بي حوصلگي عريانت را/راه راه /را هروهاي نت متعادل استفراغ/نه آرزوهايم عوض نمي شوي و تو زنده خواهي ماند به /به به ..به به!!!/بهتر كه پاهاي پتي من از روز ابله زور مي زنم/تا فراموشم بشوي و ....افسوس كه شدي/پتوي گرمم نمي كني ديگر/با دستهاي تهي در حاشيه ي چشمهام مي پرم/و دستت نمي رسد كه /هفت سنگ گذاشته بودي بر سيزده سنگ گرانيتي/برسم كه توپ برف بازي ات /ها ها ...پاهاييث كه ابديت در شما يخ كرده بود/ها ها دستهايي كه رج مي زني بي خيالي ها يت را/سوخت سيگارم لبهايت را خاكستري/مي بينم چشمهايم را/سيراب نمي شوم ار هجاهاي نا متناسب در سگ زدگي روزهاي خوكي/مترسك خانه ات پلك مي دزدد بر تمام اشتباهات تكراري/تكثير شده اي و ملات دروغهايت /بي شرف ترين روزهاي خدا را تعطيل مي كني/لامصب سيراب نمي شوم در هجاهاي باژگون /ديوار هميشگي پدر سوخته ي روبروي/سوختن هاي هميشگي/ديوار روسپي خانه ي روبروي پدر سگ /هميشه واق واق و آه آه/ماي بيبي!!!...كامان/چشم هايت ...و تو بي چشمهايت /.....آه روسپي دوست داشتني من/آه معشوقه ي سپاه زنانگي/آه اي هميشه سيزده طبقه از من بالاتر!!!....آه چشم هايت بي /آنكه بخواهم/نملندي...آه ديوار روسپي خانه ي روبروي من...آه

۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۳, جمعه

بي گل و پروانه

اعوجاج آيينه ها
و
شهوت سيري ناپذير نامه ها
براي
كشتن پروانه ها/تمام ديوارها از آن من!..تمام دريچه ها از آن تو
اينجا هيچكس به پروانگي نمي رسد
نامه ها يت را به آدرسي آخرين مترسك شاليزار پست كن
بي گل و پروانه

۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۲, پنجشنبه

hich


charee nist!fingilish mitypam!!!

khasteam az in barahoote biramagh!
gordeam pust miandazad va pahayam jenaze mikeshand!
vali nemidanam chera tamame aftabparastha ru be chashmhaye basteye man namaz migozarand...